بهمن 1386
ازمجموعه آموزشهای کارگری درباره شوراهاي كارگري
مدتي است كه ايده شوراي كارگران از طرف بسياري از عناصر و گروه هاي مبارز مطرح مي گردد . اين ايده به طرق گوناگون و براي شرايط فرضي متفاوت و با عملكردهاي مختلف طرح شده و بحث هايي را دامن زده است(پيش از اين و در اوايل قيام بهمن نيز اين موضوع مطرح بود كه پس از مدتي با تغيير شرايط سياسي و اجتماعي به محاق فراموشي سپرده شد. در اين مطلب به بعضي از مطالب آن زمان نيز اشاره مي شود). چون مساله شورا به صورت يك طرح جامع و منسجم ارائه نشده و حتي داراي تعريف واحدي براي عناصر مبلغش نيست لازم است به چند اصل توجه شود :شوراي انقلابي كارگري چيست ؟ چه عملكردهايي دارد ؟ تحت چه شرايطي و در كدام مرحله از مبارزات خلق و پرولتاريا به وجود مي آيد ؟ به چه ضرورت هايي بايد پاسخ دهد ؟ و رابطه اش با مبارزات ديگر اقشار و طبقات خلق چيست ؟شوراي انقلابي كارگران سازمان سياسي و يكي از انواع تشكل هاي رزمنده طبقه كارگر است كه داراي مشخصات زير مي باشد .1-شوراها براي مبارزه قهر آميز به وجود مي آيند . پرولتاريا و خلق در ادامه مبارزه سياسي خود در مرحله خاصي كه دوران برآمد انقلابي جامعه است و شرايط انقلابي ايجاد مي گردد مسلح شده و قهر انقلابي را در دستور كار قرار مي دهد اين قهر مي تواند خود را به شكل شورا نمايان سازد .2-شورا مستقيما مساله تشكيل قدرت به عنوان نطفه حكومت انقلابي و تصرف قدرت حاكم را مطرح مي كند خود سازمان اصلي اعمال هژموني طبقه كارگر است . به اين جهت به درهم شكستن حاكميت موجود مي پردازد و بعد پس از پيروزي اعمال حاكميت مي نمايد،پس سازمان هايي كه مساله تصرف قدرت را مطرح نمي كنند شوراي انقلابي كارگران خوانده نمي شوند .امكان همزيستي بين شوراها و حكومت طبقات استثمارگر وجود ندارد :بايد يكي از دو شق باشد . يا حكومت عادي بورژوازي كه در اين صورت شوراهاي نمايندگان دهقانان ، كارگران ،سربازان و ديگر شوراها لزومي نخواهند داشت و بساط آنها را يا آن ژنرال هاي ضد انقلابي برخواهند چيد كه زمام امور ارتش را به دست دارند و هيچ اعتنايي به سخنراني ... وزير نمي كنند . ويا اينكه خود به طرز ننگيني نابود مي شوند . راه ديگري براي اين موسسات كه نه مي توانند به قهقرا روند و نه مي توانند در جاي خود بايستند بلكه فقط در صورت پيشروي به حيات خود ادامه دهند ،وجود ندارد . لنين ،سخنراني در نخستين كنگره كشوري شوراهاي نمايندگي كارگران و سربازان ،3-شوراها به نيروي خود متكي اند ،مشروعيت انقلابي دارند نه مشروعيت قانوني . شوراها خود را تحميل مي كنند و با قانون موجود به نبرد بر مي خيزند و خود را قانون موجود مي شناسند ،و نيروي مخالف را با تكيه بر نيروي خود منهدم مي سازد . لنين اولين مشخصه شوراها را چنين برمي شمارد :منبع قدرت ، قانوني نيست كه قبلا در پارلمان مورد بحث قرار گرفته وبه تصويب آن رسيده باشد بلكه به ابتكار مستقيم توده هاي مردم و در محل ها و به اصطلاح رايج « تصرف» مستقيم است . لنين درباره قدرت دوگانه 4-شوراها حرفه اي و صنفي نيستند بلكه امر همه خلق را در پيش رو دارند و به متشكل كردن همه خلق مي پردازند . سنديكاها بر پايه دفاع از منافع صنفي اقتصادي شكل مي گيرد و در رشد خود به سازمان هاي وسيع و گسترده منطقه اي و سراسري ، اتحاديه و كنفدراسيوم تبديل مي گردند . در حاليكه شوراها با به وجود آمدن درك لزوم وحدت طبقه كارگر و رنجبران آغاز به شكل گيري مي كند . به اين جهت سنديكاهاي صنفي قسمتي ، و منطقه اي جدا از سنديكاهاي ديگر و صنف هاي ديگر و كارخانه هاي ديگر مي تواند وجود داشته باشد در حاليكه چنين شوراهايي نمي توانند به وجود بيايند و به حيات خود ادامه دهند چون شورا حاكميت را مطرح مي سازد و به طرف ايجاد دولت پيش مي رود وحدت همه طبقه و وحدت همه اركان هاي خلق در دستور قرار مي گيرد . شوراي نمايندگان كارگران سازماني است متعلق به كارگران اين شورا نطفه دولت كارگري و نماينده منافع قاطبه توده هاي تهيدست اهالي يعني نه وهم جمعيت كشور است ...برنامه جنگي انقلاب پرولتري ،لنين 5-شورا با هويتي مستقل از حزب سازماني است عيني كه داراي قوانين خاص خود است و ضرورتا زير رهبري حزب طبقه كارگر قرار ندارند و مثل هر سازمان مبارزاتي پرولتري مي تواند محمل ارتباط حزب با عناصر فعال و توده هاي پرولتر و ساير زحمت كشان باشد . حزب مي تواند از اين طريق هژموني خود را بر كل جنبش اعمال نمايد .شوراها در آسمان ها شكل نمي گيرند ،در جريان مبارزه روزمره خلق ايجاد شده و عمل مي نمايد. به اين جهت بررسي شوراها نمي تواند و نبايد به طور مجرد انجام گيرد . لازمه مطرح كردن شورا تحليل شرايط جامعه ،تشخيص برآمد و سمت اصلي مبارزات انقلابي خلق و چگونگي عملكرد شورا در رابطه با پيش بيني آينده است . فقط به اين طريق است كه مي توان جنبش را ارتقا داد و به پيش راند . در اين نوشته به آن مشخصات جامعه جاي جاي اشاره مي شود كه به مساله شورا مستقيما مربوط باشد .«شوراهاي انقلابي كارگران » با تعاريف گوناگون مطرح شده اند و محتواهاي متفاوت تحت نام شورا قرار گرفته و مضامين و عملكردهاي مختلف با يكديگر درهم شده اند . لازم است اين تعاريف و محتواها را جدا كرده و با هريك برخورد مشخص نماييم . شوراها با مضامين زير مطرح مي گردند :1- شوراي هماهنگي يا شوراي موسس سنديكا2- سنديكا (شورا يا مضمون و عملكرد سنديكايي )3- با عملكرد كنترل توليد بدون اعمال حاكميت سياسي 4- شورا به مثابه اركان قدرت1- «شوراي هماهنگي »يا «هيئت موسس» به جاي شوراي انقلابي. در اينجا شورا صرفا به معني مشورت به كار گرفته مي شود . حال آنكه شوراي كارگران داراي مضمون خاص و سياسي است. به عملكرد شوراي هماهنگي (مشورتي) به روشني در نشريه «شوراي هماهنگي جمعي از كارگران كارخانجات تبريز شماره (1) اشاره شده است(منتشره در سال 1357). در قسمت پيشنهادات آمده :در اغلب كارخانه هاي شهر كميته هايي به اسامي مختلف ولي در عمل كميته هاي هماهنگي تشكيل شده است .در اين شوراها يا درست تر در اين هيئت هاي موسس سنديكا نه مسلح كردن كارگران مطرح است و نه گرفتن قدرت سياسي و تحميل آن بلكه همچنانكه همين كارگران در دنباله پيشنهادات خود ارائه كرده اند هدف تشكيل سنديكا مي باشد :يكي از خواسته هاي مهم كارگران تشكيل اتحاديه ها و سنديكاهاي واقعي كارگران است . «شورا» وظيفه دارد در اين مورد تدارك سالم ترين انتخابات را براي تشكيل سازمان هاي قانوني فراهم سازد . بي توجهي به مضمون خاص و سياسي شورا در اعلاميه اي به عنوان « درخواست كارگران از دولت انقلاب» به امضاي «شوراي موسس اتحاديه كارگران ايران »ديده مي شود :ما انقلاب كرديم تا شوراي كارگران را به جاي سنديكاي وابسته به وزارت كار سابق برپا داريم . شورايي كه از بهترين ... انتخاب شود ... لذا ما از دولت مي خواهيم .به رسميت شناختن شوراي كارگران كه در آينده نزديك تشكيل خواهد شد . در خواست كارگران از دولت انقلاب . كارگر شماره 2ص11بقيه خواست ها نيز سنديكايي است . در اينجا تنها لغت شورا مي تواند مايه سرگرداني گردد . در حاليكه مطلب كاملا روشن است و به هيچ شكل نمي توان اين شورا را با شوراي انقلابي كارگران مشابه پنداشت و خود كارگران نيز چنين نكرده اند . شوراهاي هماهنگي اعتصابات نيز يك نوع كميته هماهنگي بودند و نمي توانستند نقش شوراهاي انقلابي را بازي كنند مگر آن كه در ادامه حيات خود و با تغيير شرايط و رشد مبارزات متناسب با نيازهاي جديد جنبش به شوراهاي انقلابي تحل مي يافتند . طي اعلاميه اي از ايجاد شوراها در كارخانه ها ،محلات ،ادارات ،مدارس و غيره قبل از قيام به عنوان اركان هاي قدرت توده اي نام برده شده و براي اعمال حاكميت پيشنهاد تشكيل چنين شوراهايي داده اما هيچ يك – جز كميته هاي محل – نه اركان قدرت و به خصوص قدرت سياسي بودند و نه مي توانستند جز با تحول دروني به اين اركان تبديل شوند . اينها توانايي هاي عملكرد سياسي داشتند اما اين توانايي به معني اعمال حاكميت سياسي نبوده است . در قسمت ديگر همين اعلاميه به خوبي مشخصات صنفي اين شورا ها روشن مي گردد و وجه تمايزشان با شوراهاي انقلابي آشكار مي شود . علت اينكه مي گوييم هر قشر و طبقه اي از توده هاي خلق شوراهاي انقلابي خود را تشكيل دهد از اين جهت است كه ... اما هركدام از آنها از نظر پيگيري در مبارزه و خواست هاي سياسي اقتصادي خود اختلافاتي دارند كه گاه بسيار عميق است . كارگران ،دهقانان ،معلمين ،دانشجويان ،كارمندان ،روحانيون مترقي و سرمايه داران ليبرال ملي و ... همه اقشار تحت فشار ... بنابراين هركدام از اين طبقات و اقشار بايد شوراهاي خاص خود را داشته باشند به طوريكه بتوانند از منافع و مصالح آنها چه از نظر سياسي و چه اقتصادي و صنفي دفاع نمايند . «پيش به سوي شوراهاي كارگري » و « شوراهاي كارگري را برپا داريم » از انتشارات سازمان پيكار 2- شورا با مضمون و عملكرد سنديكايي . در مواردي شوراهايي مطرح مي كردند كه داراي عملكرد سنديكايي مي باشند . مثلا در قطعنامه كارگران «نواسا» ( وابسته به آ.ا.گ) به خاطر اعتراض به اخراج عده اي از كارگران مي خوانيم 1- كليه حقوق و مزاياي عقب افتاده سال 57 بايد پرداخت شود 2- كارفرما حق ندارد بدون مشورت با شوراي كارگران كسي را اخراج كند . 3- طبق تشخيص شوراي كارگران افراد زايد بايد اخراج شوند 4- كليه كارگران اخراجي دو ماه اخير بايد به سر كار باز گردند 5- حقوق ايام بلاتكليفي بايد به كارگران اخراجي پرداخت شود .6- وراي كارگران بايد به هزينه هاي زايد شركت رسيدگي كند 7- در قراردادهاي كارخانه با شركت هاي ديگر شوراهاي كارگران بايد نظارت داشته باشند . «كارگر »شماره 2ص12اين خواست ها صرفا اقتصادي است و جز موارد 3و6و7 كه در قسمت ديگر به آن برخورد مي نماييم كاملا درون چارچوب فعاليت هاي سنديكايي مي گنجد و نه تنها مساله تصرف قدرت را در خود ندارد بلكه هيچ گونه خواست سياسي را نيز مطرح نمي كند . به اين جهت عنوان شورا نامي غير ضروري است كه به اين سازمان داده شده و براي تحليل آن نبايد به «شوراي كارگران » توجه كرد بلكه بايد به مسايل سنديكايي پرداخت و از اين زاويه مساله را ديد . اين تعابير محتملا از اينجا ناشي مي شود كه دركي محدود از مبارزات سنديكايي وجود دارد و دامنه عملكرد سنديكا را به امور صنفي محدود مي كند . پاره اي از توانايي هاي سنديكا را تنها در حيطه عمل شورا درك كرده و از هر جا كه سنديكا پا از خواسته هاي معمولي (معمولي در سال هاي اخير كشور ما )فراتر مي گذارد ديگر نمي پذيرد كه اين خواسته ها خواست هاي واقعي سنديكايي است . در پاسخ به سخنراني فروهر چنين مي گويند :به علاوه وزير كار وعده مي دهد كه در بسياري از كارهاي مشورتي و اجرايي تا بالاترين ستوه وزارت كار كارگران را دخالت خواهند داد « به نظر ما چنين نظارتي بايد حتما از طريق شوراها انجام گيرد »اين امور در حيطه قدرت سنديكا و كنفدراسيون كارگري است . در حاليكه اينان عملكرد سنديكا را صرفا برآوردن خواسته هاي صنفي و اقتصادي كارگران مي شناسند و يا همواره سنديكا و هر سنديكايي را زرد مي انگارند :سنديكاي كارگر كارش صرفا مبارزه در جهت برآوردن خواسته هاي صنفي و اقتصادي كارگران است ... شوراهاي كارگري هم در جهت منافع و خواست ها سياسي كارگران مبارزه مي كند و هم در جهت منافع و خواست هاي صنفي كارگران .كارگر به پيش شماره 2ص5در حاليكه مي دانيم – سنديكاها صرفا در جهت برآوردن خواسته هاي صنفي و اقتصادي كارگران اقدام نمي كند و اين تنها با ديد تريديونيستي به سنديكا نگاه كردن است و با همين اشتباه است كه براي خواستهاي سياسي كارگران به سازماني نظير شورا نياز مي افتد .كارگر براي امور صنفي خودشان سنديكاهاي واقعيشان را نيز به وجود مياورند ولي اكنون كارگران به سمت شوراهاي كارگري روي مي آورند زيرا شورا امكاني به وجود مي آورد تا آنها بتوانندگوشه يي از حقوق سياسيشان را بستانند . تجربه مبارزاتي سنديكايي كارگران در ايران و جهان نشان داده كه با سياسي شدن پرولتاريا و در زمان اوج گيري مبارزات خلق سنديكا همچون يكي از مراكر كارگري بالاجبار سياسي خواهد شد و به پاسخگويي به مسائل سياسي به همان وسعت و عمق مسائل سياسي كه حزب طبقه كارگر مي تواند وبايد مطرح كند نيست به خصوص در شرايط ايران كه هر حركت كارگري با عكس العمل دستگاه حاكم روبرو مي شود . اين مبارزات سمت سياسي به خود مي گيرد . اين مطلب در سخنراني يكي از كارگران نفت به اين صورت بيان شده :... ولي هركجا كه تجمع كارگري و به دنبال آن خواست هاي صنفي و اختلاف با كارفرما وجودداشت و در نتيجه تشكيلات كارگري به وجود آيد و اعتصاب كارگري دربر بگيرد سر و كله « پليس ويژه» براي سركوب كارگران هم پيدا مي شود . اين پليس در جاهاي مختلف اسم هاي مختلف داشت و در محيط كار به نام «حفاظت» ظاهر مي شود . در خارج از محيط كار به نام «نيروهاي امنيتي» ظاهر مي شود . ما هم به خوبي وظيفه اين «پليس ويژه» را با گوشت و پوست و استخوان خوددرك كرده بوديم ... بنا برآنچه كه در ابتدا گفته شد نتيجه مي گيريم سنديكا علاوه بر يك سازمان صنفي سياسي نيز مي باشد .چنانكه مي دانيم شوراها نه براي گرفتن «گوشه اي از حقوق سياسي »درست مي شود و نه مي تواند چنين كند . شوراها به طرف تصرف قدرت دولتي مي روند و حكومت خود را مستقر مي سازند و همه حقوق خود را به دست مي آورند .شوراها آن نوع دولتي را احيا مي كنند كه كمون پاريس آن را طرح مي ريخت و ماركس آن را «سرانجام شكل سياسي كشف شده اي كه قادر است رهايي اقتصادي رنجبران را عملي سازد »ناميده .لنين /وظايف پرولتاريا در انقلاباشكال ديگري كه در اينجا به چشم ميخورد روشن نبودن مساله حدود مبارزه سياسي در يك نظام با پذيرش عملي آن نظام – مبارزه يي كه سنديكا در شرايطي مي تواند به آن دست بزند –و مبارزه براي انهدام نظام موجود و تصرف قدرت است . اين هر دو مبارزه سياسي است قسمتي از اولي در كادر سنديكا قابل اجراست وشورا عملا دومي را مطرح مي كند . به اين جهت شوراهاي پيشنهادي اعلاميه «شوراهاي كارگران را برپا داريم » در كادر سنديكايي مي گنجد . اين اعلاميه وقتي وظايف كميته هاي شورا را مي شمارد نامي هم از كميته نظامي يا ندارك كار نظامي نمي برد كه نشانه پذيرش مبارزه قهرآميز است و وظايف كميته سياسي را نيز چنين مي داند . كميته سياسي : اين كميته مهمترين كميته هاي شوراست و وظيفه آن بالا بردن آگاهي سياسي كارگران به وسيله انجام سخنراني ها پخش و نشر اعلاميه و جزوه و ... مي باشد . اين كميته با ترتيب دادن جلسات كارگران را با اوضاع سياسي و اجتماعي جامعه آشنا ساخته و رويدادهاي جامعه را براي آنها تفسير مي نمايد . افراد اين كميته مي توانند در اين مورد از ... كمك بگيرند . اين خواست ها مطلقا كمتر از خواست ها و برنامه سياسي شوراها است كه اتكا به قدرت و تصرف قدرت را اعمال مي نمايند . براي متشكل كردن كارگران از هر اركاني كه مي تواند كارگران را متشكل كند بايد استفاده كرد حتي سازمان هايي كه مي توانند تا عقب مانده ترين لايه هاي كارگري را در خود جاي دهد مي بايست مورد استفاده قرار گيرد . اين مراكز توده اي را با مركز پليسي نبايد اشتباه كرد . سنديكا نيز يكي از همين مراكز است نفي رهبري زرد يا قلابي سنديكا نبايد نفي خود سنديكا و مبارزات سنديكايي واقعي باشد . بی تردید گرایشاتی برای محدود کردن سندیکا و منحصر کردن کارش در چارچوب صنفی ایجاد خواهد شد(در حال حاضر اساسا با ايجاد سنديكا هاي مستقل از دولت مخالفت مي شود) . اما این دقیقا سطح آگاهی ، تجربه عملی و قدرت پرولتاریاست که جای واقعی سندیکا را در پهنه مبارزه طبقاتی روشن خواهد کرد . طرح شورا با مضمون و محتوای سندیکایی درست نیست و در شرایط حاضر سبب می گردد که در مقابل ارکانی که باید فعالیت های سندیکایی داشته باشد واکنش بیش از اندازه (نسبت به سندیکا )ایجاد گردد و حتی کار سندیکایی را نیز به عقب بیاندازد . « طرح شورا» بدون آنکه پشتوانه عملی داشته باشد و از طر ف توده های کارگر حمایت شود در اوايل انقلاب سبب شد که کار ایجاد شوراهای اسلامی تسریع گشته و مقاومت بیش از اندازه دستگاه حاکم به دلیل سیاسی تر بودن با یه دلیل خطرناک بودن شوراهای مطرح شده برای نظم موجودنبود( زیرا این شوراها خواست های سندیکایی مطرح می کندد ) بلکه به دلیل بار ذهنی و تعاریف شناخته شده تاریخی شوراهاست که با مبارزه طلبیدن قدرت حاکم ، این قدرت را در مقابل خود قرار می دهد . 3- شورا با عملکرد کنترل تولید بدون اعمال حاکمیت سیاسی : این شورا به طرق مختلف بدون صحبت از قدرت سیاسی و گاهی با صحبت از قدرت سیاسی بدون آن که مساله تصرف آن مطرح باشد ، ارائه شده است . مثلا :ما سعی میکنیم کارخانه مان را چه کارفرما باشد وچه کارفرما نباشد طوری اداره کنیم که هم تولید آن از سال های قبل بیشتر باشد و هم سود بیشتر نصیب کارگران گردد . ما اعضای شورای انقلابی کارگران سعی می کنیم آن قدر در راه منافع طبقه کارگر گام برداریم تا کارگران به خواست اصلی خود که اداره کارخانه به دست کارگر و پایان بهره کشی کارفرما از دست کارگر باشد برسد . ما نمایندگان واقعی کارگران مسئولیم که با پشتیبانی یک پارچه طبقه کارگر خواست های آنان را از کارفرما بگیریم . از سخنرانی یکی از کارگران عضو شورای کارگری کارخانه آرد و در اجتماع کارگری –دانشجویی و یا در تحصن کارگران در کارخانه جنرال صنعتی :« ... کارگران تصمیم گرفتند که امور کارخانه را خود به عهده بگیرند حالا خبردار شده ایم که کارگران سرانجام روز 28 بهمن کارخانه را به راه انداختند و با انتخاب یک شورای کارگری تصمیم گرفتند که – کارخانه را خودشان اداره کنند . در حال حاضر دو مشکل بر سر راه کارگران است . یکی اینکه مواد اولیه کمیاب است و دوم اینکه در صندوق کارخانه پول پیدا نمی شود .» کارگر شماره 1 ص 19 « کارگران کارخانه با یک تشکیل شورای کارگری کنترل کارخانه را به دست گرفته ،عواید کارخانه پیش از همه صرف پرداخت حقوق عقب افتاده کارگران می شود . سپس بنا به ضوابطی بدهی های شرکت پرداخت می گردد . » خبر شماره 7روز 28 بهمن ماه کارگران و کارمندان کارخانه تراکتور سازی تبریز به عنوان اعتراض به اعمال ضد کارگری مدیر عامل ... دست به اعتصاب زدند ... در تمام قسمت های کارخانه شوراهای قسمتی تشکیل دادند و به زودی شورای عالی کارخانه را ایجاد خواهند کرد ... هدف ... کنترل تولید کارخانه و نظارت بر فروش و واردات آن خواهد بود در ضمن کارگران خواستارند که حقوق عقب مانده شان پرداخت شود . خبر شماره 5یا :شوراهای کارگری از نظر ما می تواند ارکان اعمال قدرت طبقه کارگر در کارخانه ها باشد که در زمان اعتلای جنبش و ضعف حکومت تشکیل می شود و در صورت ادامه و پیروزی انقلاب وظیفه اداره و نظارت بر تمام فعالیت های کارخانجات را به عهده می گیرند . تحلیلی کوتاه از : اوضاع سیاسی و وظایف ما این نوع شوراها در شرایطی که پرولتاریا نتواند مستقیما با تکیه بر قدرت خود ، قدرت سیاسی را به دست گیرد همچون وصله ناجور زاید و اضافی در سیستم اقتصادی سرمایه داری خواهد بود که مورد سرکوب قرار خواهد گرفت و بر فرض محال در صورت موفقیت خود به یک شرکت تعاونی سرمایه داری تبدیل خواهد شد که نهایتا می تواند منافع محدود یک کارخانه یا یک صنف و یا حتی بخش کوچکی از کارگران را فراهم نموده و عملا آن ها را مالک ابزار تولید واحدهای خود کند بدون این که به طور کلی ابزار تولید را اجتماعی سازد .این نوع شورا نمی تواند به مسایل سیاسی در سطح جامعه پاسخ گوید و در درون خود تضاد آشکار منافع قسمتی از جامعه را در برابر قسمت های دیگر دارد ، از جمله منافع کارگران را جدا از منافع دیگر زحمت کشان قرار خواهد داد و عملا منجر به شکاف در بین خود طبقه و بین پرولتاریا با دیگر طبقات زحمتکش خواهد شد .طیف ایده شورا با عملکرد کنترل تولید می تواند به طور متنوعی بررسی و طرح شود ، همچون خرید مواد خام ، تعیین قیمت کالا یا قیمت فروش ، مدیریت بر کارخانه ، توزیع و فروش کالا ، ارتباط با شبکه های بانکی ... در شرایط استقرار حکومت غیر پرولتری و غیر خلقی تحقق موارد فوق غیر ممکن است و چنان که دیده شده کنترل تولید در کارخانه هایی به کارگران واگذار شده که ضرر می کردند و یا نمونه جنرال صنعتی . اگر شوراها در همه جا تشکیل نشوند و همه قدرت را به خود اختصاص ندهند منجر به شکست می شود . اگر با خوش خیالی باور کنیم که اجرا شود ، عملا منجر به رفاه همان شورا یا حداکثر صنف می گردد که بعد بخشی از پرولتاریا را از کل طبقه و دیگر زحمت کشان جدا می سازد . باید دید شوراها از این نوع در کدام کارخانه و واحد تولیدی میتواند عملی شود . مسلما در واحدهای بزرگ و متشکل ،و می دانیم که ستون فقرات پرولتاریایی کارگران همین واحدها هستند . اگر کنترل تولید در این واحدها عملی شود و موفق باشد عملا این بخش از پرولتاریا یعنی هسته مرکزی پرولتاریای ایران را به ورطه اکونومیسم خواهد کشاند و در نهایت در واحدهایی که به تعاون یهای تولید شباهت خواهند داشت ، محصورشان خواهد کرد . بنابراین پرولتاریای عقب مانده از نظر تشکیلاتی و آگاهی ایران را از رهبری این بخش از برادران آگاه خود محروم خواهد ساخت . در این زمینه مثالی از گرایشی در مقاله ای به نام «مساله جنوب » قابل ذکر است که می گوید دولت سرمایه داران در شمال ایتالیا در میلان و تورین به کارگران پیشنهاد کردند که خودشان در تولید نظارت کنند و حتی در سود آن سهیم باشند و این نقشه ای بود برای جداکردن پرولتاریای صنعتی شمال از دهقانان و زحمت کشان جنوب و در نهایت از سیاست در اینجا بی مناسبت نیست که اختصاص درآمد یک روز نفت به کارگران نفت را مورد توجه قرار دهیم که در واقع چرب کردن سبیل کارگران نفت ، این قهرمانان قیام بهمن و جدا کردن آنان از بقیه برادران غیر متشکلشان بود. باید توجه کرد که حتی اگر امکان کنترل تولید بدون اعمال حاکمیت سیاسی در واحدهایی عملی شود ، سود حاصل ا زعملکرد شوراها به دولت خلقی بر نمی گردد تا از طریق شبکه های مختلف سازمان های دولتی در خدمت تمام زحمت کشان و تمام خلق و جامعه قرار گیرد . در جامعه ما به علت عدم وجود چنین دولتی این سود همچون سود یک واحد معین و مشخص به بخشی از طبقه بر می گردد که نهایتا آنان را فربه می کند . این بازگشت سود با دولت غیر خلقی در تضاد قرار گرفته و قابل تحمل برای سرمایه داری نخواهد بود . نتیجتا مجبور است نهادهای خود را ایجاد کرده به سیاست به سبک سرمایه داری خاصی متوسل شود . در این صورت یا باید با دولت حاکم سرمایه داری ادغام شود و یا منهدم گردد . تاریخ نشان نداده که دو دولت از یک جنس و یک عملکرد اقتصادی در جامعه واحدی وجود داشته باشد . 4-شورا به مثابه ارکان قدرت پرولتاریا « شورای انقلابی کارگران »حتی وقتی تعریف ، عملکرد و مضمون شورا درست مطرح می گردد ، این شوراها بر شرایط مشخص امروز جامعه ما قابل انطباق نیست . به دلایل زیر :الف – در شرایط فعلی کارگران به علت فشار دیکتاتوری پراکنده اند و به تشکیلات صنفی خود دست نیافته اند و هنوز تجربه مبارزات صنفی – سیاسی ندارند(و از آن بدتر تجربيات تلخي از آغاز شكل گيري تشكل هاي كارگري در اوايل انقلاب دارند . و پس از آن نيز شوراهاي اسلامي كه نمايندگان دولت و كارفرما بودند نه كارگران )و در طی حركتهاي اخیر هرچند نقش تعیین کننده داشتند ، زیر هژمونی خرده بورژوازی قرار داشته نتوانستند چون یک نیروی مستقل در جنبش شرکت نماینده . این از یک طرف نشان سطح پایین آگاهی سوسیالیستی کارگران است و از طرف دیگر نشان وجود آگاهی سیاسی – آگاهی دموکراتیک .کارگران برای شرکت مستقیم در مبارزات انقلابی ، برای تشکیل شوراهای انقلابی باید مجهز به آگاهی سیاسی باشند ، آگاهی متناسب با عالی ترین سطح مبارزه سیاسی مبارزه قهر آمیز . در حالی که کارگران ما در زمان حاضر دارای این سطح از آگاهی نیستند . هنوز تنها خواست های اقتصادی مطرح می کنند . بهترین نمونه جلسات و تشكل هاي اخیر کارگران است در قطعنامه های صادر شده نشانه هایی از خواست های سیاسی نمی بینیم ، اما این نشانه ها با آن که نوید می دهند که یک مبارزه فعال صنفي آغاز شده و در رشد خود می تواند به شورا ها منجر شود ( اگر شرایط مساعد باشد ) اما به روشنی نشان دهنده این نیز هست که این خواست ها ، خواست های اکثریت کارگران نیست .وقتی هیچ سخنی از خواست های مشخص سیاسی در میان نیست ، وقتی تنها خواست های اقتصادی به عنوان خواست های کارگران مطرح می شود ، عملا هماهنگی خواست های سیاسی این کارگران ( که وجود ندارد ) با خواست های دیگر کارگران و به طریق اولی هماهنگی برای تحقق آنها مفهومی نخواهد داشت . این درست است که خواست های سیاسی باید هماهنگ شوند ، ولی ابتدا باید چنین خواست هایی به وجود بیایند سپس کم و بیش شکل گرفته پخته شوند ، تا بتوان از هماهنگ کردن آنها صحبت کرد .ب – شوراها در جریان مبارزه سیاسی طبقه کارگر و در مرحله عالی و اوج آن که مبارزه سیاسی به جنگ قهرآمیز منجر می گردد از درون مبارزه شکل می گیرد ، که بازتاب نیازمندی های تاریخی و مبارزات پرولتاریا است. در حالیکه ایده شوراهای انقلابی از طرف گروه ها و سازمان های بدون ارتباط گسترده با کارگران و بعضی عناصر پیشرو کارگر مطرح می گردد و نتیجه و برآیند مبارزات کارگران نیست . در درون طبقه کارگر نطفه نبسته و تحمیلی است . شوراهای موقت اعتصاب که طی مبارزات کارگران علیه امپریالیسم و استبداد شاه به وجود آمدند در برگیرنده نه تنها کارگران بلکه کلیه کارکنان واحد تولیدی و محصول شرایط مبارزه کوتاه مدت بودند . هرچند می توانستند با مساعد بودن شرایط و ادامه آن وضع به شوراهای انقلابی تبدیل گردند اما با تغييرشرایط و برآوردن شدن حداقل خواست های لحظه ای نقش تاریخی خود را به پایان رسانده پراکنده و ذوب شدند . کما اینکه در بسیاری از واحدهای کارگری که دارای شوراهای موقت اعتصابی بودند درصدد برپایی سندیکاهای واقعی بر آمدند كه آن نيز سرابي بيش نبود.پ- شوراهای کارگری به عنوان ارکان قدرت طبقه کارگر باید بتواند با تکیه بر قدرت نظامی خود ، مشروعیت انقلابی خود را به اثبات رسانده مصونیت مبارزاتی (سیاسی )خود را حفظ کند و در مقابل قدرت جنگی حاکم بایستد . در حالی که در هیچ یک از شوراهای پیشنهادی به این قهر انقلابی و تدارک آن اشاره نشده و تصرف قدرت را در نظر نمی گیرد و هیچ اشاره ای هم به کمیته نظامی نمی کنند .ت-شوراهای کارگری به عنوان مظهر قدرت پرولتاریا خود را تحمیل کرده ، قدرت را قهرا به چنگ می آورند ، نه طریق مذاکره و نه در صحبت با وزیر کار يا نمايندگان مجلس و دولت. شوراها آن گاه به مذاکره با قدرت مستقر می پردازند که به نیروی خود متکی باشند و نیروی مخالف نتواند آن ها را نادیده بگیرد ، گویا شوراها از طریق اجازه وزارت کار و از طریق گله و شکایت می خواهد شکل بگیرد .کارگران باید از دولت موقت بخواهند تا خواسته های انقلابی آنان و سایر طبقات و اقشار خلقی را برآورده نمایند . طبقه کارگر باید از دولت بخواهند تا به طریق انقلابی عمل نماید . حقوق دموکراتیک کارگران ، دهقانان ، سربازان و ... رعایت شود .تجربه شورا در کشورهای مختلف نشان داده که شورا در جایی می تواند به وجود آید که از طرف طبقات زحمتکش حاکمیت به مبارزه طلبیده شده باشد . پرولتاریا و دهقانان آن قدر قوی باشند که بدون مجوز قانونی و علیه مجوز قانونی بخواهند و بتوانند برای درهم شکستن قانون موجود متشکل شوند . به این علت است که لنین شوراها را در 1905 نطفه حکومت انقلابی می بیند و در 1917 راجع به آنها چنین می گوید :شورا آن چنان موسسه ایست که رد هیچ یک از کشورهای بورژوازی یا پارلمانی نوع عادی وجود نداشته و اصولا نمی تواند در کنار حکومت های نوع بورژوازی وجود داشته باشد . این آن نوع جدید و دموکراتیک تر دولت است که ما آن را در قطع نامه های حزبی خود جمهوری دموکراتیک دهقانی پرولتاریایی نامیده ایم که در آن یگانه قدرت حاکم باید متعلق به شوراها و نمایندگان کارگران و سربازان باشد . لنین ، نطق در نخستین کنگره کشوری شوراهای نمایندگان کارگران و سربازان روسیه .ص475مساله ، مساله سهیم شدن در قدرت به صورت فرستادن نمایندگان به پارلمان یا مجلس موسسان یا حتی شورای انقلاب نیست . این نمایندگان باید بتواننند به نیروی خلق یا بخشی از خلق تکیه کنند . در غیر این صورت چند رای خواهند بود میان آرا بسیار این نوع نماینده فرستادن در ارکان های قانون گذاری و تصمیم گیری ، مشارکت در قدرت نیست . این در کادر حکومت غیر خلقی – نیز می گنجد و براساس سیستم مستقر ضربه مي زند و برایش نیز قابل پذيرش است . امتیازی است که می توان گرفت و تنها امتیازی نه شرکت در قدرت به خصوص در شرایط عدم وجود ستاد رهبری کننده پرولتاریا این امتیاز بسیار جزیی تر و محدود تر می گردد و این نمایندگان می توانند به عامل طبقات دیگر تبدیل شوند . ث- گفته می شود که : طرح مساله شورا با آن که چشم انداز عملی ندارد می تواند به کارگران آگاهی دهد و برای مراحل بعدی مفید واقع گردد .این چپ روی است . اساسا می بایست آن مسایلی در رابطه با مبارزات توده ها مطرح گردد که امکان پیروزی آن تقریبا حتمی باشد ، تا از طریق این پیروزی بتوان تشکل و شور انقلابی بیشتری در توده ها ایجاد کرد تا به تسخیر سنگرهای بعدی بپردازند . نه اینکه با طرح شعارهای حداکثر و یا مرحله بعد این مبارزه را به شکست کشانده موجب تفرقه کارگران شوند . برای دادن آگاهی باید آگاهی درست به کارگران داد و چنان که دیدیم مسایل درهمی به عنوان شورا به کارگران عرضه شده ، معجونی التقاتی از وظایف شوراهای انقلابی و وظایف سندیکایی و نظارت و کنترل تولید بدون قدرت سیاسی و بدون درنظر گرفتن لزوم انهدام سازمان تولید کهن ایده شوراهای پیشنهادی را می سازد که نه تنها مبارزات کارگران را به انحراف می کشاند و جلوي رشد آن را می گیرد بلکه حتی از دادن آگاهی به کارگران در مورد شورا نیز در می ماند . از طرف دیگر دادن آگاهی به این معنی نیست که همه دانسته ها باید در لحظه حاضر عملی گردد . مثلا باید به کارگران توضیح داد که ممکن نیست بدون قهر انقلابی بتوان سلطه استثمارگران را درهم کوبید اما این بدین معنی نیست که در این لحظه خاص و در هر لحظه و هر مرحله ای به کارگران گفته شود : مسلح شوید و هم اکنون استثمارگران را در هم بکوبید . ج – طرح شورا باید مساله مضمون ، مرحله و سمت انقلاب و آرایش طبقات جامعه را در مجموع در نظر گرفته و موضوع خود را با بورژوازی کمپرادور ، بورکراتیک ،ملی و خرده بورژوازی روشن کند . در رابطه با هریک از طبقات و اقشار جامعه برخوردی مشخص داشته باشد . در حالیکه دیده شده است ، ایده شورا به عنوان یک شعار عام مطرح می شود و جای اقشار و طبقات مختلف خلقی را روشن نمی کند و به نظر می رسد که با عام کردن شعار شوراها و به دست گرفتن کنترل تولید در مرکز صنعتی همه سرمایه داری را با یک چوب می راند و تضاد عمده را تضاد کار و سرمایه فرض می کند . مرکز صنعتی چه ملی و چه وابسته ، چه خصوصی و چه دولتی را کنار هم قرار می دهند . در این مرحله که بورژوازی ملی با همه ضعفش می تواند در کنار زحمت کشان باشد باید شعارهایی را که در رابطه با مراکز بورژوازی ملی است از شعارهایی که در رابطه با دیگر مراکز است متمایز ساخت . باید به این جنبه سیاسی توجه کرد . و نگذاشت که با دید اقتصادی و صرفا اقتصادی به تحولات اجتماعی و مبارزات سیاسی و تصرف قدرت دولتی نگریسته شود و برنامه عملی به این طریق داده شود .چ- شوراهای انقلابی کارگران چون مساله تصرف قدرت را مطرح می کند بالاجبار باید نه درحد یک کارخانه یا یک صنف بلکه ارتباط با طبقه و تمامی خلق را در نظر داشته باشد و مطرح نماید . شوراهای کارگری به تنهایی نمی توانند به قدرت دست یابند و یا چشم انداز پیروزی داشته باشند . از طریق همین شوراها و با درست عمل کردن در اتحاد با دهقانان به مثابه متحد اصلی است که می توان به پیروزی چشم داشت . محدود کردن کار شوراهای انقلابی و نادیده گرفتن ارتباط شوراهای کارگری و دیگر شوراهای انقلابی و نادیده گرفتن ارتباط شوراهای کارگری و دیگر شوراها ندیدن مرحله انقلاب است که منجر به شکست مبارزه کارگران می گردد . با رشد جنبش خلق هریک از ارکان های توده ای ( از جمله شوراهای انقلابی کارگران ) خواه ناخواه به وجود خواهند آمد و به پیش خواهند رفت و کادرهای خود را پرورش خواهند داد . امکان ارتباط پیشاهنگان پرولتری را با طبقه و نیروهای زحمت کش و ستمدیده فراهم خواهد ساخت ، آبدیده خواهد شد و توده های کارگر نقش خود را در جریان جنبش انجام خواهند داد . در حال حاضر باید در مبارزه طبقه کارگر در تمام سطوحی که در جریان است ، شرکت فعال داشت و در ارتقا سطح سیاسی این مبارزات کوشید. نباید یکسره غرق این مبارزات شد و فعالیت های خودبه خودی و علنی و مشروع کارگران را اصلی ترین مبارزه پنداشت و حتی از آنها هم عقب تر بود و فرمان « پیش به سوی تشکیل سندیکاهای واقعی » را داد ، کاری که هم اکنون خود کارگران مشغولش هستند .در حال حاضر هیچ چیز را نباید در برابر و برتر از مبارزه برای هدف عاجل و حیاتی طبقه کارگر –ایجاد ستاد رهبری سیاسی طبقه کارگر – قرار داد .(در اين متن از چند نشريه سخن به ميان آمده كه متاسفانه امكان درج تمام مطالب و خط فكري اين نشريات نيستيم )
23 بهمن 1386
ازمجموعه آموزشهای کارگری درباره شوراهاي كارگري
مدتي است كه ايده شوراي كارگران از طرف بسياري از عناصر و گروه هاي مبارز مطرح مي گردد . اين ايده به طرق گوناگون و براي شرايط فرضي متفاوت و با عملكردهاي مختلف طرح شده و بحث هايي را دامن زده است(پيش از اين و در اوايل قيام بهمن نيز اين موضوع مطرح بود كه پس از مدتي با تغيير شرايط سياسي و اجتماعي به محاق فراموشي سپرده شد. در اين مطلب به بعضي از مطالب آن زمان نيز اشاره مي شود). چون مساله شورا به صورت يك طرح جامع و منسجم ارائه نشده و حتي داراي تعريف واحدي براي عناصر مبلغش نيست لازم است به چند اصل توجه شود :شوراي انقلابي كارگري چيست ؟ چه عملكردهايي دارد ؟ تحت چه شرايطي و در كدام مرحله از مبارزات خلق و پرولتاريا به وجود مي آيد ؟ به چه ضرورت هايي بايد پاسخ دهد ؟ و رابطه اش با مبارزات ديگر اقشار و طبقات خلق چيست ؟شوراي انقلابي كارگران سازمان سياسي و يكي از انواع تشكل هاي رزمنده طبقه كارگر است كه داراي مشخصات زير مي باشد .1-شوراها براي مبارزه قهر آميز به وجود مي آيند . پرولتاريا و خلق در ادامه مبارزه سياسي خود در مرحله خاصي كه دوران برآمد انقلابي جامعه است و شرايط انقلابي ايجاد مي گردد مسلح شده و قهر انقلابي را در دستور كار قرار مي دهد اين قهر مي تواند خود را به شكل شورا نمايان سازد .2-شورا مستقيما مساله تشكيل قدرت به عنوان نطفه حكومت انقلابي و تصرف قدرت حاكم را مطرح مي كند خود سازمان اصلي اعمال هژموني طبقه كارگر است . به اين جهت به درهم شكستن حاكميت موجود مي پردازد و بعد پس از پيروزي اعمال حاكميت مي نمايد،پس سازمان هايي كه مساله تصرف قدرت را مطرح نمي كنند شوراي انقلابي كارگران خوانده نمي شوند .امكان همزيستي بين شوراها و حكومت طبقات استثمارگر وجود ندارد :بايد يكي از دو شق باشد . يا حكومت عادي بورژوازي كه در اين صورت شوراهاي نمايندگان دهقانان ، كارگران ،سربازان و ديگر شوراها لزومي نخواهند داشت و بساط آنها را يا آن ژنرال هاي ضد انقلابي برخواهند چيد كه زمام امور ارتش را به دست دارند و هيچ اعتنايي به سخنراني ... وزير نمي كنند . ويا اينكه خود به طرز ننگيني نابود مي شوند . راه ديگري براي اين موسسات كه نه مي توانند به قهقرا روند و نه مي توانند در جاي خود بايستند بلكه فقط در صورت پيشروي به حيات خود ادامه دهند ،وجود ندارد . لنين ،سخنراني در نخستين كنگره كشوري شوراهاي نمايندگي كارگران و سربازان ،3-شوراها به نيروي خود متكي اند ،مشروعيت انقلابي دارند نه مشروعيت قانوني . شوراها خود را تحميل مي كنند و با قانون موجود به نبرد بر مي خيزند و خود را قانون موجود مي شناسند ،و نيروي مخالف را با تكيه بر نيروي خود منهدم مي سازد . لنين اولين مشخصه شوراها را چنين برمي شمارد :منبع قدرت ، قانوني نيست كه قبلا در پارلمان مورد بحث قرار گرفته وبه تصويب آن رسيده باشد بلكه به ابتكار مستقيم توده هاي مردم و در محل ها و به اصطلاح رايج « تصرف» مستقيم است . لنين درباره قدرت دوگانه 4-شوراها حرفه اي و صنفي نيستند بلكه امر همه خلق را در پيش رو دارند و به متشكل كردن همه خلق مي پردازند . سنديكاها بر پايه دفاع از منافع صنفي اقتصادي شكل مي گيرد و در رشد خود به سازمان هاي وسيع و گسترده منطقه اي و سراسري ، اتحاديه و كنفدراسيوم تبديل مي گردند . در حاليكه شوراها با به وجود آمدن درك لزوم وحدت طبقه كارگر و رنجبران آغاز به شكل گيري مي كند . به اين جهت سنديكاهاي صنفي قسمتي ، و منطقه اي جدا از سنديكاهاي ديگر و صنف هاي ديگر و كارخانه هاي ديگر مي تواند وجود داشته باشد در حاليكه چنين شوراهايي نمي توانند به وجود بيايند و به حيات خود ادامه دهند چون شورا حاكميت را مطرح مي سازد و به طرف ايجاد دولت پيش مي رود وحدت همه طبقه و وحدت همه اركان هاي خلق در دستور قرار مي گيرد . شوراي نمايندگان كارگران سازماني است متعلق به كارگران اين شورا نطفه دولت كارگري و نماينده منافع قاطبه توده هاي تهيدست اهالي يعني نه وهم جمعيت كشور است ...برنامه جنگي انقلاب پرولتري ،لنين 5-شورا با هويتي مستقل از حزب سازماني است عيني كه داراي قوانين خاص خود است و ضرورتا زير رهبري حزب طبقه كارگر قرار ندارند و مثل هر سازمان مبارزاتي پرولتري مي تواند محمل ارتباط حزب با عناصر فعال و توده هاي پرولتر و ساير زحمت كشان باشد . حزب مي تواند از اين طريق هژموني خود را بر كل جنبش اعمال نمايد .شوراها در آسمان ها شكل نمي گيرند ،در جريان مبارزه روزمره خلق ايجاد شده و عمل مي نمايد. به اين جهت بررسي شوراها نمي تواند و نبايد به طور مجرد انجام گيرد . لازمه مطرح كردن شورا تحليل شرايط جامعه ،تشخيص برآمد و سمت اصلي مبارزات انقلابي خلق و چگونگي عملكرد شورا در رابطه با پيش بيني آينده است . فقط به اين طريق است كه مي توان جنبش را ارتقا داد و به پيش راند . در اين نوشته به آن مشخصات جامعه جاي جاي اشاره مي شود كه به مساله شورا مستقيما مربوط باشد .«شوراهاي انقلابي كارگران » با تعاريف گوناگون مطرح شده اند و محتواهاي متفاوت تحت نام شورا قرار گرفته و مضامين و عملكردهاي مختلف با يكديگر درهم شده اند . لازم است اين تعاريف و محتواها را جدا كرده و با هريك برخورد مشخص نماييم . شوراها با مضامين زير مطرح مي گردند :1- شوراي هماهنگي يا شوراي موسس سنديكا2- سنديكا (شورا يا مضمون و عملكرد سنديكايي )3- با عملكرد كنترل توليد بدون اعمال حاكميت سياسي 4- شورا به مثابه اركان قدرت1- «شوراي هماهنگي »يا «هيئت موسس» به جاي شوراي انقلابي. در اينجا شورا صرفا به معني مشورت به كار گرفته مي شود . حال آنكه شوراي كارگران داراي مضمون خاص و سياسي است. به عملكرد شوراي هماهنگي (مشورتي) به روشني در نشريه «شوراي هماهنگي جمعي از كارگران كارخانجات تبريز شماره (1) اشاره شده است(منتشره در سال 1357). در قسمت پيشنهادات آمده :در اغلب كارخانه هاي شهر كميته هايي به اسامي مختلف ولي در عمل كميته هاي هماهنگي تشكيل شده است .در اين شوراها يا درست تر در اين هيئت هاي موسس سنديكا نه مسلح كردن كارگران مطرح است و نه گرفتن قدرت سياسي و تحميل آن بلكه همچنانكه همين كارگران در دنباله پيشنهادات خود ارائه كرده اند هدف تشكيل سنديكا مي باشد :يكي از خواسته هاي مهم كارگران تشكيل اتحاديه ها و سنديكاهاي واقعي كارگران است . «شورا» وظيفه دارد در اين مورد تدارك سالم ترين انتخابات را براي تشكيل سازمان هاي قانوني فراهم سازد . بي توجهي به مضمون خاص و سياسي شورا در اعلاميه اي به عنوان « درخواست كارگران از دولت انقلاب» به امضاي «شوراي موسس اتحاديه كارگران ايران »ديده مي شود :ما انقلاب كرديم تا شوراي كارگران را به جاي سنديكاي وابسته به وزارت كار سابق برپا داريم . شورايي كه از بهترين ... انتخاب شود ... لذا ما از دولت مي خواهيم .به رسميت شناختن شوراي كارگران كه در آينده نزديك تشكيل خواهد شد . در خواست كارگران از دولت انقلاب . كارگر شماره 2ص11بقيه خواست ها نيز سنديكايي است . در اينجا تنها لغت شورا مي تواند مايه سرگرداني گردد . در حاليكه مطلب كاملا روشن است و به هيچ شكل نمي توان اين شورا را با شوراي انقلابي كارگران مشابه پنداشت و خود كارگران نيز چنين نكرده اند . شوراهاي هماهنگي اعتصابات نيز يك نوع كميته هماهنگي بودند و نمي توانستند نقش شوراهاي انقلابي را بازي كنند مگر آن كه در ادامه حيات خود و با تغيير شرايط و رشد مبارزات متناسب با نيازهاي جديد جنبش به شوراهاي انقلابي تحل مي يافتند . طي اعلاميه اي از ايجاد شوراها در كارخانه ها ،محلات ،ادارات ،مدارس و غيره قبل از قيام به عنوان اركان هاي قدرت توده اي نام برده شده و براي اعمال حاكميت پيشنهاد تشكيل چنين شوراهايي داده اما هيچ يك – جز كميته هاي محل – نه اركان قدرت و به خصوص قدرت سياسي بودند و نه مي توانستند جز با تحول دروني به اين اركان تبديل شوند . اينها توانايي هاي عملكرد سياسي داشتند اما اين توانايي به معني اعمال حاكميت سياسي نبوده است . در قسمت ديگر همين اعلاميه به خوبي مشخصات صنفي اين شورا ها روشن مي گردد و وجه تمايزشان با شوراهاي انقلابي آشكار مي شود . علت اينكه مي گوييم هر قشر و طبقه اي از توده هاي خلق شوراهاي انقلابي خود را تشكيل دهد از اين جهت است كه ... اما هركدام از آنها از نظر پيگيري در مبارزه و خواست هاي سياسي اقتصادي خود اختلافاتي دارند كه گاه بسيار عميق است . كارگران ،دهقانان ،معلمين ،دانشجويان ،كارمندان ،روحانيون مترقي و سرمايه داران ليبرال ملي و ... همه اقشار تحت فشار ... بنابراين هركدام از اين طبقات و اقشار بايد شوراهاي خاص خود را داشته باشند به طوريكه بتوانند از منافع و مصالح آنها چه از نظر سياسي و چه اقتصادي و صنفي دفاع نمايند . «پيش به سوي شوراهاي كارگري » و « شوراهاي كارگري را برپا داريم » از انتشارات سازمان پيكار 2- شورا با مضمون و عملكرد سنديكايي . در مواردي شوراهايي مطرح مي كردند كه داراي عملكرد سنديكايي مي باشند . مثلا در قطعنامه كارگران «نواسا» ( وابسته به آ.ا.گ) به خاطر اعتراض به اخراج عده اي از كارگران مي خوانيم 1- كليه حقوق و مزاياي عقب افتاده سال 57 بايد پرداخت شود 2- كارفرما حق ندارد بدون مشورت با شوراي كارگران كسي را اخراج كند . 3- طبق تشخيص شوراي كارگران افراد زايد بايد اخراج شوند 4- كليه كارگران اخراجي دو ماه اخير بايد به سر كار باز گردند 5- حقوق ايام بلاتكليفي بايد به كارگران اخراجي پرداخت شود .6- وراي كارگران بايد به هزينه هاي زايد شركت رسيدگي كند 7- در قراردادهاي كارخانه با شركت هاي ديگر شوراهاي كارگران بايد نظارت داشته باشند . «كارگر »شماره 2ص12اين خواست ها صرفا اقتصادي است و جز موارد 3و6و7 كه در قسمت ديگر به آن برخورد مي نماييم كاملا درون چارچوب فعاليت هاي سنديكايي مي گنجد و نه تنها مساله تصرف قدرت را در خود ندارد بلكه هيچ گونه خواست سياسي را نيز مطرح نمي كند . به اين جهت عنوان شورا نامي غير ضروري است كه به اين سازمان داده شده و براي تحليل آن نبايد به «شوراي كارگران » توجه كرد بلكه بايد به مسايل سنديكايي پرداخت و از اين زاويه مساله را ديد . اين تعابير محتملا از اينجا ناشي مي شود كه دركي محدود از مبارزات سنديكايي وجود دارد و دامنه عملكرد سنديكا را به امور صنفي محدود مي كند . پاره اي از توانايي هاي سنديكا را تنها در حيطه عمل شورا درك كرده و از هر جا كه سنديكا پا از خواسته هاي معمولي (معمولي در سال هاي اخير كشور ما )فراتر مي گذارد ديگر نمي پذيرد كه اين خواسته ها خواست هاي واقعي سنديكايي است . در پاسخ به سخنراني فروهر چنين مي گويند :به علاوه وزير كار وعده مي دهد كه در بسياري از كارهاي مشورتي و اجرايي تا بالاترين ستوه وزارت كار كارگران را دخالت خواهند داد « به نظر ما چنين نظارتي بايد حتما از طريق شوراها انجام گيرد »اين امور در حيطه قدرت سنديكا و كنفدراسيون كارگري است . در حاليكه اينان عملكرد سنديكا را صرفا برآوردن خواسته هاي صنفي و اقتصادي كارگران مي شناسند و يا همواره سنديكا و هر سنديكايي را زرد مي انگارند :سنديكاي كارگر كارش صرفا مبارزه در جهت برآوردن خواسته هاي صنفي و اقتصادي كارگران است ... شوراهاي كارگري هم در جهت منافع و خواست ها سياسي كارگران مبارزه مي كند و هم در جهت منافع و خواست هاي صنفي كارگران .كارگر به پيش شماره 2ص5در حاليكه مي دانيم – سنديكاها صرفا در جهت برآوردن خواسته هاي صنفي و اقتصادي كارگران اقدام نمي كند و اين تنها با ديد تريديونيستي به سنديكا نگاه كردن است و با همين اشتباه است كه براي خواستهاي سياسي كارگران به سازماني نظير شورا نياز مي افتد .كارگر براي امور صنفي خودشان سنديكاهاي واقعيشان را نيز به وجود مياورند ولي اكنون كارگران به سمت شوراهاي كارگري روي مي آورند زيرا شورا امكاني به وجود مي آورد تا آنها بتوانندگوشه يي از حقوق سياسيشان را بستانند . تجربه مبارزاتي سنديكايي كارگران در ايران و جهان نشان داده كه با سياسي شدن پرولتاريا و در زمان اوج گيري مبارزات خلق سنديكا همچون يكي از مراكر كارگري بالاجبار سياسي خواهد شد و به پاسخگويي به مسائل سياسي به همان وسعت و عمق مسائل سياسي كه حزب طبقه كارگر مي تواند وبايد مطرح كند نيست به خصوص در شرايط ايران كه هر حركت كارگري با عكس العمل دستگاه حاكم روبرو مي شود . اين مبارزات سمت سياسي به خود مي گيرد . اين مطلب در سخنراني يكي از كارگران نفت به اين صورت بيان شده :... ولي هركجا كه تجمع كارگري و به دنبال آن خواست هاي صنفي و اختلاف با كارفرما وجودداشت و در نتيجه تشكيلات كارگري به وجود آيد و اعتصاب كارگري دربر بگيرد سر و كله « پليس ويژه» براي سركوب كارگران هم پيدا مي شود . اين پليس در جاهاي مختلف اسم هاي مختلف داشت و در محيط كار به نام «حفاظت» ظاهر مي شود . در خارج از محيط كار به نام «نيروهاي امنيتي» ظاهر مي شود . ما هم به خوبي وظيفه اين «پليس ويژه» را با گوشت و پوست و استخوان خوددرك كرده بوديم ... بنا برآنچه كه در ابتدا گفته شد نتيجه مي گيريم سنديكا علاوه بر يك سازمان صنفي سياسي نيز مي باشد .چنانكه مي دانيم شوراها نه براي گرفتن «گوشه اي از حقوق سياسي »درست مي شود و نه مي تواند چنين كند . شوراها به طرف تصرف قدرت دولتي مي روند و حكومت خود را مستقر مي سازند و همه حقوق خود را به دست مي آورند .شوراها آن نوع دولتي را احيا مي كنند كه كمون پاريس آن را طرح مي ريخت و ماركس آن را «سرانجام شكل سياسي كشف شده اي كه قادر است رهايي اقتصادي رنجبران را عملي سازد »ناميده .لنين /وظايف پرولتاريا در انقلاباشكال ديگري كه در اينجا به چشم ميخورد روشن نبودن مساله حدود مبارزه سياسي در يك نظام با پذيرش عملي آن نظام – مبارزه يي كه سنديكا در شرايطي مي تواند به آن دست بزند –و مبارزه براي انهدام نظام موجود و تصرف قدرت است . اين هر دو مبارزه سياسي است قسمتي از اولي در كادر سنديكا قابل اجراست وشورا عملا دومي را مطرح مي كند . به اين جهت شوراهاي پيشنهادي اعلاميه «شوراهاي كارگران را برپا داريم » در كادر سنديكايي مي گنجد . اين اعلاميه وقتي وظايف كميته هاي شورا را مي شمارد نامي هم از كميته نظامي يا ندارك كار نظامي نمي برد كه نشانه پذيرش مبارزه قهرآميز است و وظايف كميته سياسي را نيز چنين مي داند . كميته سياسي : اين كميته مهمترين كميته هاي شوراست و وظيفه آن بالا بردن آگاهي سياسي كارگران به وسيله انجام سخنراني ها پخش و نشر اعلاميه و جزوه و ... مي باشد . اين كميته با ترتيب دادن جلسات كارگران را با اوضاع سياسي و اجتماعي جامعه آشنا ساخته و رويدادهاي جامعه را براي آنها تفسير مي نمايد . افراد اين كميته مي توانند در اين مورد از ... كمك بگيرند . اين خواست ها مطلقا كمتر از خواست ها و برنامه سياسي شوراها است كه اتكا به قدرت و تصرف قدرت را اعمال مي نمايند . براي متشكل كردن كارگران از هر اركاني كه مي تواند كارگران را متشكل كند بايد استفاده كرد حتي سازمان هايي كه مي توانند تا عقب مانده ترين لايه هاي كارگري را در خود جاي دهد مي بايست مورد استفاده قرار گيرد . اين مراكز توده اي را با مركز پليسي نبايد اشتباه كرد . سنديكا نيز يكي از همين مراكز است نفي رهبري زرد يا قلابي سنديكا نبايد نفي خود سنديكا و مبارزات سنديكايي واقعي باشد . بی تردید گرایشاتی برای محدود کردن سندیکا و منحصر کردن کارش در چارچوب صنفی ایجاد خواهد شد(در حال حاضر اساسا با ايجاد سنديكا هاي مستقل از دولت مخالفت مي شود) . اما این دقیقا سطح آگاهی ، تجربه عملی و قدرت پرولتاریاست که جای واقعی سندیکا را در پهنه مبارزه طبقاتی روشن خواهد کرد . طرح شورا با مضمون و محتوای سندیکایی درست نیست و در شرایط حاضر سبب می گردد که در مقابل ارکانی که باید فعالیت های سندیکایی داشته باشد واکنش بیش از اندازه (نسبت به سندیکا )ایجاد گردد و حتی کار سندیکایی را نیز به عقب بیاندازد . « طرح شورا» بدون آنکه پشتوانه عملی داشته باشد و از طر ف توده های کارگر حمایت شود در اوايل انقلاب سبب شد که کار ایجاد شوراهای اسلامی تسریع گشته و مقاومت بیش از اندازه دستگاه حاکم به دلیل سیاسی تر بودن با یه دلیل خطرناک بودن شوراهای مطرح شده برای نظم موجودنبود( زیرا این شوراها خواست های سندیکایی مطرح می کندد ) بلکه به دلیل بار ذهنی و تعاریف شناخته شده تاریخی شوراهاست که با مبارزه طلبیدن قدرت حاکم ، این قدرت را در مقابل خود قرار می دهد . 3- شورا با عملکرد کنترل تولید بدون اعمال حاکمیت سیاسی : این شورا به طرق مختلف بدون صحبت از قدرت سیاسی و گاهی با صحبت از قدرت سیاسی بدون آن که مساله تصرف آن مطرح باشد ، ارائه شده است . مثلا :ما سعی میکنیم کارخانه مان را چه کارفرما باشد وچه کارفرما نباشد طوری اداره کنیم که هم تولید آن از سال های قبل بیشتر باشد و هم سود بیشتر نصیب کارگران گردد . ما اعضای شورای انقلابی کارگران سعی می کنیم آن قدر در راه منافع طبقه کارگر گام برداریم تا کارگران به خواست اصلی خود که اداره کارخانه به دست کارگر و پایان بهره کشی کارفرما از دست کارگر باشد برسد . ما نمایندگان واقعی کارگران مسئولیم که با پشتیبانی یک پارچه طبقه کارگر خواست های آنان را از کارفرما بگیریم . از سخنرانی یکی از کارگران عضو شورای کارگری کارخانه آرد و در اجتماع کارگری –دانشجویی و یا در تحصن کارگران در کارخانه جنرال صنعتی :« ... کارگران تصمیم گرفتند که امور کارخانه را خود به عهده بگیرند حالا خبردار شده ایم که کارگران سرانجام روز 28 بهمن کارخانه را به راه انداختند و با انتخاب یک شورای کارگری تصمیم گرفتند که – کارخانه را خودشان اداره کنند . در حال حاضر دو مشکل بر سر راه کارگران است . یکی اینکه مواد اولیه کمیاب است و دوم اینکه در صندوق کارخانه پول پیدا نمی شود .» کارگر شماره 1 ص 19 « کارگران کارخانه با یک تشکیل شورای کارگری کنترل کارخانه را به دست گرفته ،عواید کارخانه پیش از همه صرف پرداخت حقوق عقب افتاده کارگران می شود . سپس بنا به ضوابطی بدهی های شرکت پرداخت می گردد . » خبر شماره 7روز 28 بهمن ماه کارگران و کارمندان کارخانه تراکتور سازی تبریز به عنوان اعتراض به اعمال ضد کارگری مدیر عامل ... دست به اعتصاب زدند ... در تمام قسمت های کارخانه شوراهای قسمتی تشکیل دادند و به زودی شورای عالی کارخانه را ایجاد خواهند کرد ... هدف ... کنترل تولید کارخانه و نظارت بر فروش و واردات آن خواهد بود در ضمن کارگران خواستارند که حقوق عقب مانده شان پرداخت شود . خبر شماره 5یا :شوراهای کارگری از نظر ما می تواند ارکان اعمال قدرت طبقه کارگر در کارخانه ها باشد که در زمان اعتلای جنبش و ضعف حکومت تشکیل می شود و در صورت ادامه و پیروزی انقلاب وظیفه اداره و نظارت بر تمام فعالیت های کارخانجات را به عهده می گیرند . تحلیلی کوتاه از : اوضاع سیاسی و وظایف ما این نوع شوراها در شرایطی که پرولتاریا نتواند مستقیما با تکیه بر قدرت خود ، قدرت سیاسی را به دست گیرد همچون وصله ناجور زاید و اضافی در سیستم اقتصادی سرمایه داری خواهد بود که مورد سرکوب قرار خواهد گرفت و بر فرض محال در صورت موفقیت خود به یک شرکت تعاونی سرمایه داری تبدیل خواهد شد که نهایتا می تواند منافع محدود یک کارخانه یا یک صنف و یا حتی بخش کوچکی از کارگران را فراهم نموده و عملا آن ها را مالک ابزار تولید واحدهای خود کند بدون این که به طور کلی ابزار تولید را اجتماعی سازد .این نوع شورا نمی تواند به مسایل سیاسی در سطح جامعه پاسخ گوید و در درون خود تضاد آشکار منافع قسمتی از جامعه را در برابر قسمت های دیگر دارد ، از جمله منافع کارگران را جدا از منافع دیگر زحمت کشان قرار خواهد داد و عملا منجر به شکاف در بین خود طبقه و بین پرولتاریا با دیگر طبقات زحمتکش خواهد شد .طیف ایده شورا با عملکرد کنترل تولید می تواند به طور متنوعی بررسی و طرح شود ، همچون خرید مواد خام ، تعیین قیمت کالا یا قیمت فروش ، مدیریت بر کارخانه ، توزیع و فروش کالا ، ارتباط با شبکه های بانکی ... در شرایط استقرار حکومت غیر پرولتری و غیر خلقی تحقق موارد فوق غیر ممکن است و چنان که دیده شده کنترل تولید در کارخانه هایی به کارگران واگذار شده که ضرر می کردند و یا نمونه جنرال صنعتی . اگر شوراها در همه جا تشکیل نشوند و همه قدرت را به خود اختصاص ندهند منجر به شکست می شود . اگر با خوش خیالی باور کنیم که اجرا شود ، عملا منجر به رفاه همان شورا یا حداکثر صنف می گردد که بعد بخشی از پرولتاریا را از کل طبقه و دیگر زحمت کشان جدا می سازد . باید دید شوراها از این نوع در کدام کارخانه و واحد تولیدی میتواند عملی شود . مسلما در واحدهای بزرگ و متشکل ،و می دانیم که ستون فقرات پرولتاریایی کارگران همین واحدها هستند . اگر کنترل تولید در این واحدها عملی شود و موفق باشد عملا این بخش از پرولتاریا یعنی هسته مرکزی پرولتاریای ایران را به ورطه اکونومیسم خواهد کشاند و در نهایت در واحدهایی که به تعاون یهای تولید شباهت خواهند داشت ، محصورشان خواهد کرد . بنابراین پرولتاریای عقب مانده از نظر تشکیلاتی و آگاهی ایران را از رهبری این بخش از برادران آگاه خود محروم خواهد ساخت . در این زمینه مثالی از گرایشی در مقاله ای به نام «مساله جنوب » قابل ذکر است که می گوید دولت سرمایه داران در شمال ایتالیا در میلان و تورین به کارگران پیشنهاد کردند که خودشان در تولید نظارت کنند و حتی در سود آن سهیم باشند و این نقشه ای بود برای جداکردن پرولتاریای صنعتی شمال از دهقانان و زحمت کشان جنوب و در نهایت از سیاست در اینجا بی مناسبت نیست که اختصاص درآمد یک روز نفت به کارگران نفت را مورد توجه قرار دهیم که در واقع چرب کردن سبیل کارگران نفت ، این قهرمانان قیام بهمن و جدا کردن آنان از بقیه برادران غیر متشکلشان بود. باید توجه کرد که حتی اگر امکان کنترل تولید بدون اعمال حاکمیت سیاسی در واحدهایی عملی شود ، سود حاصل ا زعملکرد شوراها به دولت خلقی بر نمی گردد تا از طریق شبکه های مختلف سازمان های دولتی در خدمت تمام زحمت کشان و تمام خلق و جامعه قرار گیرد . در جامعه ما به علت عدم وجود چنین دولتی این سود همچون سود یک واحد معین و مشخص به بخشی از طبقه بر می گردد که نهایتا آنان را فربه می کند . این بازگشت سود با دولت غیر خلقی در تضاد قرار گرفته و قابل تحمل برای سرمایه داری نخواهد بود . نتیجتا مجبور است نهادهای خود را ایجاد کرده به سیاست به سبک سرمایه داری خاصی متوسل شود . در این صورت یا باید با دولت حاکم سرمایه داری ادغام شود و یا منهدم گردد . تاریخ نشان نداده که دو دولت از یک جنس و یک عملکرد اقتصادی در جامعه واحدی وجود داشته باشد . 4-شورا به مثابه ارکان قدرت پرولتاریا « شورای انقلابی کارگران »حتی وقتی تعریف ، عملکرد و مضمون شورا درست مطرح می گردد ، این شوراها بر شرایط مشخص امروز جامعه ما قابل انطباق نیست . به دلایل زیر :الف – در شرایط فعلی کارگران به علت فشار دیکتاتوری پراکنده اند و به تشکیلات صنفی خود دست نیافته اند و هنوز تجربه مبارزات صنفی – سیاسی ندارند(و از آن بدتر تجربيات تلخي از آغاز شكل گيري تشكل هاي كارگري در اوايل انقلاب دارند . و پس از آن نيز شوراهاي اسلامي كه نمايندگان دولت و كارفرما بودند نه كارگران )و در طی حركتهاي اخیر هرچند نقش تعیین کننده داشتند ، زیر هژمونی خرده بورژوازی قرار داشته نتوانستند چون یک نیروی مستقل در جنبش شرکت نماینده . این از یک طرف نشان سطح پایین آگاهی سوسیالیستی کارگران است و از طرف دیگر نشان وجود آگاهی سیاسی – آگاهی دموکراتیک .کارگران برای شرکت مستقیم در مبارزات انقلابی ، برای تشکیل شوراهای انقلابی باید مجهز به آگاهی سیاسی باشند ، آگاهی متناسب با عالی ترین سطح مبارزه سیاسی مبارزه قهر آمیز . در حالی که کارگران ما در زمان حاضر دارای این سطح از آگاهی نیستند . هنوز تنها خواست های اقتصادی مطرح می کنند . بهترین نمونه جلسات و تشكل هاي اخیر کارگران است در قطعنامه های صادر شده نشانه هایی از خواست های سیاسی نمی بینیم ، اما این نشانه ها با آن که نوید می دهند که یک مبارزه فعال صنفي آغاز شده و در رشد خود می تواند به شورا ها منجر شود ( اگر شرایط مساعد باشد ) اما به روشنی نشان دهنده این نیز هست که این خواست ها ، خواست های اکثریت کارگران نیست .وقتی هیچ سخنی از خواست های مشخص سیاسی در میان نیست ، وقتی تنها خواست های اقتصادی به عنوان خواست های کارگران مطرح می شود ، عملا هماهنگی خواست های سیاسی این کارگران ( که وجود ندارد ) با خواست های دیگر کارگران و به طریق اولی هماهنگی برای تحقق آنها مفهومی نخواهد داشت . این درست است که خواست های سیاسی باید هماهنگ شوند ، ولی ابتدا باید چنین خواست هایی به وجود بیایند سپس کم و بیش شکل گرفته پخته شوند ، تا بتوان از هماهنگ کردن آنها صحبت کرد .ب – شوراها در جریان مبارزه سیاسی طبقه کارگر و در مرحله عالی و اوج آن که مبارزه سیاسی به جنگ قهرآمیز منجر می گردد از درون مبارزه شکل می گیرد ، که بازتاب نیازمندی های تاریخی و مبارزات پرولتاریا است. در حالیکه ایده شوراهای انقلابی از طرف گروه ها و سازمان های بدون ارتباط گسترده با کارگران و بعضی عناصر پیشرو کارگر مطرح می گردد و نتیجه و برآیند مبارزات کارگران نیست . در درون طبقه کارگر نطفه نبسته و تحمیلی است . شوراهای موقت اعتصاب که طی مبارزات کارگران علیه امپریالیسم و استبداد شاه به وجود آمدند در برگیرنده نه تنها کارگران بلکه کلیه کارکنان واحد تولیدی و محصول شرایط مبارزه کوتاه مدت بودند . هرچند می توانستند با مساعد بودن شرایط و ادامه آن وضع به شوراهای انقلابی تبدیل گردند اما با تغييرشرایط و برآوردن شدن حداقل خواست های لحظه ای نقش تاریخی خود را به پایان رسانده پراکنده و ذوب شدند . کما اینکه در بسیاری از واحدهای کارگری که دارای شوراهای موقت اعتصابی بودند درصدد برپایی سندیکاهای واقعی بر آمدند كه آن نيز سرابي بيش نبود.پ- شوراهای کارگری به عنوان ارکان قدرت طبقه کارگر باید بتواند با تکیه بر قدرت نظامی خود ، مشروعیت انقلابی خود را به اثبات رسانده مصونیت مبارزاتی (سیاسی )خود را حفظ کند و در مقابل قدرت جنگی حاکم بایستد . در حالی که در هیچ یک از شوراهای پیشنهادی به این قهر انقلابی و تدارک آن اشاره نشده و تصرف قدرت را در نظر نمی گیرد و هیچ اشاره ای هم به کمیته نظامی نمی کنند .ت-شوراهای کارگری به عنوان مظهر قدرت پرولتاریا خود را تحمیل کرده ، قدرت را قهرا به چنگ می آورند ، نه طریق مذاکره و نه در صحبت با وزیر کار يا نمايندگان مجلس و دولت. شوراها آن گاه به مذاکره با قدرت مستقر می پردازند که به نیروی خود متکی باشند و نیروی مخالف نتواند آن ها را نادیده بگیرد ، گویا شوراها از طریق اجازه وزارت کار و از طریق گله و شکایت می خواهد شکل بگیرد .کارگران باید از دولت موقت بخواهند تا خواسته های انقلابی آنان و سایر طبقات و اقشار خلقی را برآورده نمایند . طبقه کارگر باید از دولت بخواهند تا به طریق انقلابی عمل نماید . حقوق دموکراتیک کارگران ، دهقانان ، سربازان و ... رعایت شود .تجربه شورا در کشورهای مختلف نشان داده که شورا در جایی می تواند به وجود آید که از طرف طبقات زحمتکش حاکمیت به مبارزه طلبیده شده باشد . پرولتاریا و دهقانان آن قدر قوی باشند که بدون مجوز قانونی و علیه مجوز قانونی بخواهند و بتوانند برای درهم شکستن قانون موجود متشکل شوند . به این علت است که لنین شوراها را در 1905 نطفه حکومت انقلابی می بیند و در 1917 راجع به آنها چنین می گوید :شورا آن چنان موسسه ایست که رد هیچ یک از کشورهای بورژوازی یا پارلمانی نوع عادی وجود نداشته و اصولا نمی تواند در کنار حکومت های نوع بورژوازی وجود داشته باشد . این آن نوع جدید و دموکراتیک تر دولت است که ما آن را در قطع نامه های حزبی خود جمهوری دموکراتیک دهقانی پرولتاریایی نامیده ایم که در آن یگانه قدرت حاکم باید متعلق به شوراها و نمایندگان کارگران و سربازان باشد . لنین ، نطق در نخستین کنگره کشوری شوراهای نمایندگان کارگران و سربازان روسیه .ص475مساله ، مساله سهیم شدن در قدرت به صورت فرستادن نمایندگان به پارلمان یا مجلس موسسان یا حتی شورای انقلاب نیست . این نمایندگان باید بتواننند به نیروی خلق یا بخشی از خلق تکیه کنند . در غیر این صورت چند رای خواهند بود میان آرا بسیار این نوع نماینده فرستادن در ارکان های قانون گذاری و تصمیم گیری ، مشارکت در قدرت نیست . این در کادر حکومت غیر خلقی – نیز می گنجد و براساس سیستم مستقر ضربه مي زند و برایش نیز قابل پذيرش است . امتیازی است که می توان گرفت و تنها امتیازی نه شرکت در قدرت به خصوص در شرایط عدم وجود ستاد رهبری کننده پرولتاریا این امتیاز بسیار جزیی تر و محدود تر می گردد و این نمایندگان می توانند به عامل طبقات دیگر تبدیل شوند . ث- گفته می شود که : طرح مساله شورا با آن که چشم انداز عملی ندارد می تواند به کارگران آگاهی دهد و برای مراحل بعدی مفید واقع گردد .این چپ روی است . اساسا می بایست آن مسایلی در رابطه با مبارزات توده ها مطرح گردد که امکان پیروزی آن تقریبا حتمی باشد ، تا از طریق این پیروزی بتوان تشکل و شور انقلابی بیشتری در توده ها ایجاد کرد تا به تسخیر سنگرهای بعدی بپردازند . نه اینکه با طرح شعارهای حداکثر و یا مرحله بعد این مبارزه را به شکست کشانده موجب تفرقه کارگران شوند . برای دادن آگاهی باید آگاهی درست به کارگران داد و چنان که دیدیم مسایل درهمی به عنوان شورا به کارگران عرضه شده ، معجونی التقاتی از وظایف شوراهای انقلابی و وظایف سندیکایی و نظارت و کنترل تولید بدون قدرت سیاسی و بدون درنظر گرفتن لزوم انهدام سازمان تولید کهن ایده شوراهای پیشنهادی را می سازد که نه تنها مبارزات کارگران را به انحراف می کشاند و جلوي رشد آن را می گیرد بلکه حتی از دادن آگاهی به کارگران در مورد شورا نیز در می ماند . از طرف دیگر دادن آگاهی به این معنی نیست که همه دانسته ها باید در لحظه حاضر عملی گردد . مثلا باید به کارگران توضیح داد که ممکن نیست بدون قهر انقلابی بتوان سلطه استثمارگران را درهم کوبید اما این بدین معنی نیست که در این لحظه خاص و در هر لحظه و هر مرحله ای به کارگران گفته شود : مسلح شوید و هم اکنون استثمارگران را در هم بکوبید . ج – طرح شورا باید مساله مضمون ، مرحله و سمت انقلاب و آرایش طبقات جامعه را در مجموع در نظر گرفته و موضوع خود را با بورژوازی کمپرادور ، بورکراتیک ،ملی و خرده بورژوازی روشن کند . در رابطه با هریک از طبقات و اقشار جامعه برخوردی مشخص داشته باشد . در حالیکه دیده شده است ، ایده شورا به عنوان یک شعار عام مطرح می شود و جای اقشار و طبقات مختلف خلقی را روشن نمی کند و به نظر می رسد که با عام کردن شعار شوراها و به دست گرفتن کنترل تولید در مرکز صنعتی همه سرمایه داری را با یک چوب می راند و تضاد عمده را تضاد کار و سرمایه فرض می کند . مرکز صنعتی چه ملی و چه وابسته ، چه خصوصی و چه دولتی را کنار هم قرار می دهند . در این مرحله که بورژوازی ملی با همه ضعفش می تواند در کنار زحمت کشان باشد باید شعارهایی را که در رابطه با مراکز بورژوازی ملی است از شعارهایی که در رابطه با دیگر مراکز است متمایز ساخت . باید به این جنبه سیاسی توجه کرد . و نگذاشت که با دید اقتصادی و صرفا اقتصادی به تحولات اجتماعی و مبارزات سیاسی و تصرف قدرت دولتی نگریسته شود و برنامه عملی به این طریق داده شود .چ- شوراهای انقلابی کارگران چون مساله تصرف قدرت را مطرح می کند بالاجبار باید نه درحد یک کارخانه یا یک صنف بلکه ارتباط با طبقه و تمامی خلق را در نظر داشته باشد و مطرح نماید . شوراهای کارگری به تنهایی نمی توانند به قدرت دست یابند و یا چشم انداز پیروزی داشته باشند . از طریق همین شوراها و با درست عمل کردن در اتحاد با دهقانان به مثابه متحد اصلی است که می توان به پیروزی چشم داشت . محدود کردن کار شوراهای انقلابی و نادیده گرفتن ارتباط شوراهای کارگری و دیگر شوراهای انقلابی و نادیده گرفتن ارتباط شوراهای کارگری و دیگر شوراها ندیدن مرحله انقلاب است که منجر به شکست مبارزه کارگران می گردد . با رشد جنبش خلق هریک از ارکان های توده ای ( از جمله شوراهای انقلابی کارگران ) خواه ناخواه به وجود خواهند آمد و به پیش خواهند رفت و کادرهای خود را پرورش خواهند داد . امکان ارتباط پیشاهنگان پرولتری را با طبقه و نیروهای زحمت کش و ستمدیده فراهم خواهد ساخت ، آبدیده خواهد شد و توده های کارگر نقش خود را در جریان جنبش انجام خواهند داد . در حال حاضر باید در مبارزه طبقه کارگر در تمام سطوحی که در جریان است ، شرکت فعال داشت و در ارتقا سطح سیاسی این مبارزات کوشید. نباید یکسره غرق این مبارزات شد و فعالیت های خودبه خودی و علنی و مشروع کارگران را اصلی ترین مبارزه پنداشت و حتی از آنها هم عقب تر بود و فرمان « پیش به سوی تشکیل سندیکاهای واقعی » را داد ، کاری که هم اکنون خود کارگران مشغولش هستند .در حال حاضر هیچ چیز را نباید در برابر و برتر از مبارزه برای هدف عاجل و حیاتی طبقه کارگر –ایجاد ستاد رهبری سیاسی طبقه کارگر – قرار داد .(در اين متن از چند نشريه سخن به ميان آمده كه متاسفانه امكان درج تمام مطالب و خط فكري اين نشريات نيستيم )
Thursday, October 2, 2008
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
No comments:
Post a Comment